|
یک شنبه 24 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 11:37 :: نويسنده : لیلی
ساده تو به من خنديدي... و نميدانستي... من به چه دلهره اي سيب را از باغچه همسايه دزيدم... سيب دندان زده از دست تو افتاد به خاك ... و تو رفتي و هنوز خش خش پاي تو تكرار كنان ميدهد آزارم ... و من انديشه كنان سخت در اين پندارم كه چرا باغچه كوچك ما سيب نداشت ...؟ نظرات شما عزیزان: ![]()
![]() |